خلاصه کتاب:
قصه ی پسریه که تو سن ۲۵ سالگی دلبسته ی زنی میشه که ۳۵ سال ازش بزرگتره. عجیبه و همینطور از نظر بزرگتر ها رسوایی ولی شاید بین این دونفر عمق مطلب فرق کنه و سالومه دختری بیست ساله اس که تحت فشار های عصبی تقریبا از خونه فرار می کنه تا به عمه پیرش که اون رو فقط یک بار در هفت سالگی دیده پناه ببره. اما وقتی به خونه عمه اش میاد متوجه میشه که ۱۲ سال از مرگ عمه اش گذشته و حالا مرد جوونی توی اون خونه...
خلاصه کتاب:
فرمان در آستانه سی و پنج سالگی و دست و پنجه نرم کردن با تمام مشکلات چند ساله ی خود می باشد که ثمره ی آن کیهان پنج ساله است درست زمانی که تصمیم به فراموش کردن تمام خاطرات می کند و سعی در زندگی مجدد دارد رد پای رزا در زندگی اش ظاهر می شود…
خلاصه کتاب:
در مورد یک دختر ۱۵ ساله به اسم شاناز که اتفاقی غیر ورنا پسر عیاش خان روستاشون می اوفته و با بیرحمی بهش دست درازی می کنه و ولش می کنه و میره بعد از چند وقت که خانواده ورنا متوجه میشن پای ماکان پسر دومشونو وسط می کشن تا شاناز و عقد کنه که...
خلاصه کتاب:
نازگل، جنس مونث با رایحه ای ساده، دل نازک، دختریست که ناز پرورده ای پدر و مادرش است، غم با او و دل او بیگانه است، راست گفته اند اگر پدر و مادرت تو را تربیت نکنند و آن وقت روزگار تو را تربیت می کند آن هم با تجربه های تلخ وسنگینش، قضیه از یک ماجرا از یک اتفاق و از یک حادثه شروع میشه، بله از یک اتفاق! در یک روز بارانی اتفاقی رخ می دهد که دختر ساده ای ما، میشود درد رنج و سخت، حال روزگار می گذرد دختر داستان ما، همان چهره و نگاه و نگار و رنگین است فقط فرقش این است که دیگر او ساده و دلنازک نیست او …
خلاصه کتاب:
بین موهای کیسی دست کشیدم ،ظاهرا که از مصدوم شدن من خیلی خوشحال بود! یه لحظه دمش رو زمین نمی ذاشت! خندیدم و کانال هارو بالا و پایین کردم… روی مسابقه والیبال نگه داشتم… مثلا می خواستم خودم رو گول بزنم. می خواستم ذهنم رو مشغول کنم… تا دوباره و دوباره و دوباره به اون رویای ظهر فکر نکنه! اما زهی خیال باطل! هنوز جای اون لبها روی پیشانی ام می سوخت! چطور ممکنه یه رویا انقدر واقعی باشه؟ بی حوصله کنترل رو برداشته و تلویزیون رو خاموش کردم.
خلاصه کتاب:
در این جلد بعد از بازگشت الکساندر و جاگر و لونا همه چیز در شهر کوچک دالس ویل تغییر میکنه. ترور که از بچگی با اون لجبازی میکرده با لونا آشنا میشه. و جاگر برنامه ای ترتیب میده تا لونا و ترور در قبرستان (که یک مکان مقدس برای تبدیل شدن هست) با هم قرار بگذارند و در اون قرار لونا ترور رو تبدیل به یک خون آشام کنه. الکساندر و راون متوجه میشن ولی در شب جشن با چیزی دیگه ای روبرو میشن. و بعد از اون ولنتاین وارد صحنه میشه…
خلاصه کتاب:
داستان راجب دختری به نام لیلی که توسط پدرش توی یک قمار به مردی که ۱۴سال از خودش بزرگ تره فروخته میشه. مرد یک برادر روانی داره. هر شب توی زیر زمین عمارت صدای جیغ های دخترایی بلند میشه که از درد فریاد می کشند!! اخه توی زیر زمین چه خبره؟
خلاصه کتاب:
گریختم تا رها شوم... خلاص از گناه... از منجلاب.. و گرفتار شدم.. اسیر تو و چشمانت.. صداقت نگاهت... و به تو پیوستم به سادگی نفس کشیدن... یافتمت میان سرخوردگی و تنهایی ام... خواستمت با تمام وجود ... ولی با شک ... با تردید ... دو دل بودم برای داشتنت... حضورت آفتابی بود و من، یخ زده... روز بودی و من، شب... نه... تو هم شب می شدی... خودم دیدم... مانده بودم که بمانم... رفتم که نباشم... ولی تو... همیشه عاشق بودی...
خلاصه کتاب:
آهو دختری ساده که در ۱۲ سالگی بهش دست درازی میشه، ازش فیلم میگیرن و پخش می کنن. هشت سال بعد از اون اتفاق باز هم ترس از لمس شدن و نزدیکی به مردها رو داره، ولی بعد از سه سال از شوهرش میخواد که یک شب رو باهم باشن و خودش رو براش آماده میکنه!
خلاصه کتاب:
آفرت دختری از تبار نسل تافته جدا بافته است که در بدترین شرایط توانست خودش را نجات بدهد و برای انتقام سر دوراهی قرار میگیرد،دختری که در حال وهوای اولین مرد زندگیش است و در این میان مرد دیگری هم وارد زندگیش می شود، رمان آفرت داستان چند زن ومرد را می گوید که هرکدام به نحوی به آفرت مربوط می شوند،جدال میان۳ضلع یک مثلث…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیین بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.