خلاصه کتاب:
سعید پسر جذاب و پولداری که عاشق دلناز می شه. دختری که خانواده ای پر از مشکل داره و چرخ روزگار طوری می چرخه که پدر سعید قصد تجاوز بهش رو می کنه و در آخر سعید می مونه با دختری که عاشقشه و بخاطر دفاع از خودش، پدرش رو کشته!
خلاصه کتاب:
مریم دختر ساده ای از یک خانواده فقیر، دل به نگاه سبز و حرف های عاشقانه بابک پسرعموی سمیرا دوست صمیمی و همسایه اشان میبندد. ولی با ورود امیر شایان پسرخاله بابک و همسایه جدید مریم، امیر به شدت سعی می کند مریم را از بابک دور کند و دائما در مورد بد بودن بابک به او هشدار می دهد ولی مریم نمی پذیرد تا روزی که بابک به جای او سمیرا را برای ازدواج انتخاب می کند و بدتر از ان می فهمد که در تمام این مدت که به او اظهار عشق می کرده، همزمان برای سمیرا هم نقش یک عاشق دلخسته را بازی می کرده ولی….
خلاصه کتاب:
شخصیت گیسو برداشت آزاد از شخصیت واقعی هست! گیسو که از طرف عشقش طرد شـده بود بعد از سال ها تـو یه مهمونی با اون رو به رو میشه و این دیدار یکهویی تموم حس های خفته ی اونا رو بیدار می کنه! گیسو برای گرفتن انتقام سعی مـی کنه به رایکا نزدیک بشه که این نزدیکی کشمکش های زیادی بین شون به وجود میاره که در نهایت باعث خشم رایکا و سوق دادن اون به طرف ازدواجی ناخـواسته میشـه سرنوشت گیسو، دختری که تموم احساسش رو پای مردی خائن گذاشته چی میشه؟
خلاصه کتاب:
پسری صاف و ساده که عاشق دختری به نام شقایق می شود اما دست آخر شقایق می میرد و پوریا تبدیل به یک کوه یخ بی رحم می شود اما یک روز اتفاقی به دختری به نام سوگول بر می خورد که …
خلاصه کتاب:
بعد از فجایع جنگ لیلیث نایت ساید در حال بازسازی خودشه و در همین حین دختر یکی از نامیرایان بزرگ نایت ساید دزدیده میشه که اگه تا روز تولد ۱۸ سالگیش پیدا نشه شیطان برای بازپس گرفتن معاهده خویش به زمین میاد پس باز هم این جان تیلور بدنام که باید…
خلاصه کتاب:
رزا، دختر شیطون و گوگولیه که همه رو با شیطونیاش روانی کرده، برای تجربهی یه هیجان بزرگ، تصمیم می گیره با دوست پسرش برن دزدی. گاو صندوق رو که خالی می کنن، از شانس بدش گوشیشو رو گاوصندوق طرف جا می مونه و....
خلاصه کتاب:
به نام نقاش پروانه ها، زندگی خیلی پستی و بلندی داره. در جلد دوم رئیس مجرم ها دخترک چشم مشکی رو مجبور میکنه باهاش زندگی کنه اون دختر با هزار زرنگی و ترفند فرار می کنه خوب می دونید این دختر صد نفرو می بره لب چشمه تشنه بر می گردونه مطمئناً می خواید بدونید آراد هنوز زندست یا مرده؟ آیا آریانا به آراد می رسه یانه؟ آیا آراد هم همون احساس رو نسبت به آریانا داره؟ هزار تا سوال تو ذهنته می دونم پس بخونش...
خلاصه کتاب:
سر و صداها رو می شنیدم و تلاش می کردم خواب از سرم نپره و دوباره به دنیای بی خبری برگردم و در عین حال از این مطمئن بودم که خودم، مغزم، تن خسته م و روحمم اگه بخوایم دوباره بخوابیم، اون رشته کوه لعنتی محاله بذاره! سر جام غلتی زدم و به در اتاق پشت کردم. لحاف لایکویِ سرمه ای رو تا بالای سرم کشیدم و به تاریکی زیرش پناه بردم. به دقیقه نکشیده صدای باز شدن لولای در اومد و پشت بندش تخت تکون آرومی خورد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیین بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.