خلاصه کتاب:
داستان درباره دختری به نام نواست که از بچگی خدمتکار عمارت نیکزادها بوده. نوا پنهانی با پسر کوچیکه خاندان نیکزاد ازدواج میکنه البته بدون ثبت شدن در شناسنامه اس! و زمانی که باردار میشه، همسرش فوت میکنه و اون در تلاش که ثابت کنه بچه از خون اون هاست. تو همین حین محمدعلی، معروف به محمدعلی تایگر، کشتی گیر لوتی و معروف تیم ملی و برادرشوهر نوا به کمکش میاد اما…
خلاصه کتاب:
سختی در عشق، جوهری بس زیبا است. وبال عاشقانه مانند رویای غم و درد عاشقانه است. عاشقانه هایی که پر از مشقت پر از غصه و پر از رنج های بی پایان است. من از وبال می گویم آری وبال! وبالی که محنت را در عشق گذاشت، وبالی که تیمار را بر درون قلب معشوق گذاشت، آری وبال عشق را می گویم. درد دارد، نادمی دارد و میراثی هم دارد، میراثی بس تجربه. میراثی بس پختگی. این است وبال عشق، این است درد عشق!
خلاصه کتاب:
من رومیسا دختری که سال ها در حال سر و کله زدن با بیماری ناراحتی قلبی هستم. دختری که مادرش هیچ مهری نسبت به او ندارد چون معتقد است من عامل مرگ خواهر کوچکتر خود بودهام، اما من در آن زمان که خواهرم غرق شد تنها نه سالم بود اما در کنار این بی محبتیها پدری دارم که عاشقانه دوستم دارد و عاشقانه میپرستمش و همان پدر مرا به سمت زندگی ای پر هیجان تر سوق می دهد. هنگامی که از من میخواهد که عمل پیوند قلب انجام دهم که این کار ترسناکیست، اگر بمیرم چه؟ یا اگر شرایط سختتر از قبل شود؟
خلاصه کتاب:
روایتگر آدم هایی که هرکدام در گذشته خودشون رو جا گذاشتن و برای پیداکردن قلب و روحشون دست به هرکاری می زنند. از دختر پرآوازه ای که با یک گذشته نامعلوم هشت سال به بدنامی معروف شده و به خاطره همین گذشته تلخ روز عقدش مجبور به فرار میشه، از گذشته مردی خوش نام و سرشناس که برای جبران اشتباهاتش دست به هر کاری میزنه. تا آدم هایی رو به تصویرمیکشه که سر زندگی قمار می کنند. تمام شخصیت های داستان سرگذشت خودشون رو دارند اما به نوعی هرکدام به زندگی هم گره خوردن و تاثیر می گیرند. (بیشتر بخش ها مربوط به گذشته میشه)
خلاصه کتاب:
دریا به منظور هدف بزرگی وارد عمارت قدیمی ماه صنم میشه بی خبر از اینکه چه داستانها و چه اتفاقاتی قراره براش رخ بده. ماه صنم سالخورده، به محض دیدن دریا یاد گمشده اش میافته و این در حالی که نامی و شهاب، دو مرد جوانی که در عمارت زندگی می کنند به دریا مشکوک میشن و دنبال علت حضورش در این عمارت می گردند. کم کم رابطه ی عاطفی شیرینی بین یکی از مردها و دریا شکل میگیره. تا اینکه…
خلاصه کتاب:
حامیا پسری زخم خورده که در سن هشت سالگی پدر و مادرش را در آتشسوزی هولناک خانهشان از دست داده و هر دو دست خودش هم بر اثر سوختگی جراحت زیادی دیده است. حامیا به سرپرستی خاله و شوهر خالهاش در خانهی آنها بزرگ شده و تنها شرط شوهر خالهاش برای حامیا این است که به تک دخترش بارش به چشم خواهرش نگاه کند. حالا بیست سال از آن روزها گذشته و حامیا و بارش بزرگ شده درگیر احساساتی شدهاند که هر کدام بنا به دلایلی جرات بروز آن را ندارند. تا اینکه بارش با اشتباهی ناخواسته پدرش را مجبور به …
خلاصه کتاب:
داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود… دیانا یک دختر اسپانیایی اصیل است، با شیطنت هایی خاص و البته، کمی دست و پاچلفتی و در مقابلش، مردی از ایران با جدیت و سردی شخصیت.
خلاصه کتاب:
پنه لوپه از حیواناتی مراقبت می کند که هیچکس آنها را دوست ندارد. برادرش، خواستار بازگشت پنی از لندن به عمارت روستایی است. چون پنی در لندن تنهاست. اما پنی خاطرات وحشتناکی از بزرگ شدن در خانه ییلاقی دارد و عمه کارولین پیشنهاد میکند که اگر خانه ای برای همه حیوانات خانگی پیدا کند، شاید برادرش اجازه دهد در لندن بماند. پنی متوجه شد خانه کناریشان دیگر خالی نیست و توسط گابریل دوک اشغال شده است. آنها تصمیم می گیرند برای حیوانات خانه پیدا کنن تا پنی در لندن بماند و البته کم کم به هم جذب می شوند و رابطه ای بینشان شکل می گیرد…
خلاصه کتاب:
اون یه ویرانگر بی رحم پر از خشونت و وسوسه ست! اون هرکی رو بخواد تو دام خودش میندازه و از صفحه روزگار محو می کنه. کارن مارشال یه شیطان واقعی! و تو رستا! چاره ای در مقابل اون نداری جز تسلیم شدن، تو دخترک گستاخ و بی پروای شرقی باید خودت رو به اون ببازی با اینکه سرسختی اما نمی تونی در مقابل اون دووم بیاری، پس دست و پا نزن و تسلیمش شو…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیین بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.