خلاصه کتاب:
محمد پسری نوزده ساله، توی صفحه ی اینستاگرامش با دختری بنام رویا دوست میشه و شروع این رابطه متفاوت تر از هر رابطه ایه. طوری که رویا، دختری ساده و عاشق پیشه، برای راضی کردن محمد و اثبات علاقش تن به هر خواسته ای میده! خواسته های غیر معقول که نیمی از رابطه های امروزی رو درگیر کرده…
خلاصه کتاب:
دوتا دختر یکی شیطون یکی اروم… مریم و شیما… زندگی عادی… هیز بازی های عادی دخترونه… دانشگاه… کلا یه زندگی عادی دارن… تا اینکه دو تا موجود عجیب از نوع کنیاناییرا وارد زندگی اینا میشن… و اون ها رو مجبور به انجام بعضی کارا میکنن و در نهایت…
خلاصه کتاب:
امیرعلی همت، پسرِ عیاش و خوشگذرون حاجآقا همت سردار جانباز جنگی، به دنبال انتقام از دختری معصوم اون رو به شرکت خودش میکشونه تا نقشهای که ماههاست با دقت براش برنامهریزی کرده رو عملی کنه… دختری پاک و نجیب و معتقد که هیچ بخشی از وجودش شبیه معیارهای امیرعلی نیست… مردی که از دین و ایمون متنفره!
خلاصه کتاب:
خودکشی لیلی در مقابل چشمان خواهر زاده چهار ساله اش و سنگینی رازی بزرگی روی سینه اش باعث می شود که یاسمن لال شود و خانواده ی اصیل دادفر از هم پاشیده شود. این میان عشق کسرا به یاسمن ممنوعه ایست که…
خلاصه کتاب:
نبات دانشجوی روانشناسی هست که برای پایان نامه اش باید با شهریار جلسات روان کاوی داشته باشه شهریاری که شخصیت مبهم و نهفته ای داره و همه ی در ها رو به روی نبات بسته. همه چیز آروم پیش میره تا این که شهریار شروع به دادن پیشنهاد های عجیبی به نبات میشه و…
خلاصه کتاب:
مهشید دختری بسیار آرام و زیبا است که مادرش را از دست داده و با ازدواج مجدد پدرش همراه با نامادری نامهربان و سختگیرش بدری زندگی می کند، بدری تصمیم دارد مهشید را وادار به ازدواج کند، مهشید برای فرار از این ازدواج به دایی اش پناه میبرد و...
خلاصه کتاب:
دنیای نویسنده ها دنیای جذابی است. دنیایی لبریز از شور و زندگی… داستان با درد نوشتم، تو عاشقانه بخوان، داستان نویسنده ای است که عشق اسطوره ای شیرین و فرهادی شان به چالش کشیده شده و شیرین نویسنده ی داستان تلاش می کند با نوشتن داستانی عاشقانه، باری که از زندگی بر دوش دارد را سبک کند…
خلاصه کتاب:
طلاق احساسی... سردی رابطه ها… مرگ دل ها… سکوت ماهی ها… همه ی بی کسی ها از همسنگر زندگی… باعث لحظه لحظه مردن شد… مردنی که محکوم به زنده بودنه… زنده بودنی که بدون نفس کشیدنه… سخته... درد داره... دردش همچون کشیدن ناخن رو تن تخته سیاه… مرگ اعصاب داره و حکم تحمل… اجبار… اجبار... و باز هم اجباری از جنس تحمل روزگار محک ات میزنه... آدم ها محک ات میزنن… دیوار کوچه ها و حتی سایه ها هم… محک ات میزنن !… محک میزنن تا ببینن پوستت از چه جنسیه شیشه یا… “سنگ” سخته چند سال دل بدی و در آخر... مجبور به دل بریدن بشی...
خلاصه کتاب:
آیما وقتی میفهمه که ابتین بهش خیانت کرده، تصمیم میگیره ترکش کنه، ولی ابتین نمیزاره و بهش دست درازی می کنه، تو این زمان، تنها کسی که بهش کمک میکنه اهوراست… دوست و همکار ابتین…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیین بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.