خلاصه کتاب:
داستان ما راجب دختری از جنس شرقه... دختری که از جنس سیگاره..! دختری که مردونه بزرگ شد و مردونه زندگی کرد... ولی تنها مشکلش انتقامی بود که چشمانش را کور کرده بود! و اما یک پسر… پسری که باچشمان سیاهش حسابی دل این دخترک را قلقلک می دهد… می خوایم باهم این ماجرا رو دنبال کنیم تا ببینیم آیا دخترک موفق به انتقام گیری می شود یانه؟…
خلاصه کتاب:
فتح کردی شقایق های دشت خیالم را و باز کردی دریچه های روشنایی را به افق چشمانم، با من بگو از طعم چشمانت وقتی نگاهم را معطر می کند، وقتی قبله ی نفسهایم می شود، با من بگو از محرابی که چشمان تو رسم می کند و مرا به خود می خواند، باران شو ! ببار بر من، بر کویری تشنه، بر کوره راهی که در پیچ و تاب موهایت گم شده، بر دلی که به یمن قدمهایت در هوای ملائک به پرواز درآمده…
خلاصه کتاب:
بعضی وقت ها یه شیطونی میکنی که از نظر خودت کوچیکه، خواسته ی دلِ، ولی بعد می بینی که همون شیطنت، نه تنها تو، که چند نفر دیگه رو هم درگیر میکنه، نظم زندگیه یه نفر دیگه برای همون شیطنتی که فکر می کردی کوچیکه به هم میریزه…. شاید تو پای شیطنتت بمونی، ولی آیا اون کسی که ضربه خورده حاضره تو رو ببخشه؟!… قصه ی منم درباره یکی از همین شیطنت هاست…
خلاصه کتاب:
محمدطاها خسروی پسری مسئولیتپذیر است که برخلاف چهره و رفتار جدیاش قلبی مهربان دارد و تمام تلاش خود را میکند زندگی مادر و تنها خواهرش را تامین کند اما درگیری احساسی خواهرش و ورود افراد جدید به زندگیشان آرامش نسبی آنها را دچار تلاطم می کند . دشمن قدیمی محمدطاها این بار در لباس دوست ظاهر می شود تا انتقام گذشته را جور دیگری از او بگیرد .جنگ با این دشمن دیرینه همزمان می شود با جنگ محمدطاها با دل و دینش و اتفاقات تازه را رقم میزند…
خلاصه کتاب:
رو به قاضی کردوگفت: من به اون بچه ى تو شکمش شک دارم! اون بچه من نیست! با صورتی کش اومده بهش زل زدم و با ناباوری گفتم: یعنی چی؟؟ منظورت چیه؟! میفهمی داری چی میگی؟! وکیل روبه قاضی کرد و گفت: من میخام با موکلم خصوصی حرف بزنم. قاضی دستی به ریشش کشید و گفت: حتما اقای دلباز! میتونیدبا موکلتون خصوصی حرف بزنید. در حالی که هنوز توشوک حرف فرهاد بودم، بهمراه وکیلم از اتاق خارج شدم…
خلاصه کتاب:
پرستو دختر جونیه که ذاتا گوشه گیر و خجالتیه که تنهایی اون و سایه حسادت ها و اذیت های خواهر بزرگش به این خجالت و گوشه گیری دامن میزنه. در این بین به مردی علاقه مند میشه که طراح لباس و مدله ولی خواهرش که زیبایی منحصر به فردی داره تمام زندگی، رویاها و ذهنیت زیبای اون رو به هم میریزه و نابود میکنه ولی بر عکس پیش بینی خواهرش این فقط زندگی پرستو نیست که از بین میره، زندگی تمام کسانی که به پرستو نزدیک هستند به نوعی تحت شعاع قرار میگیره... پایان خوش
نام کتاب: شیاطین سیاه فرشتگان سفید آدم های خاکستری
خلاصه کتاب:
ماجرای یه دختر قلدر… که برای محافظت از خانواده اش مجبور خودش شکل پسرا کنه و اونم بخاطر خواسته پدرش چون پسر نداشته اسمش هم سروش هست و این وسط اتفاقاتی می افته. بخاطر اینکه باورش کنند کم سختی نکشیده…
خلاصه کتاب:
از آخرین باری که دیدمت گویی ده که نه صد… نه حتی بیش از هزارسال گذشته است… گاهی چشم هایم را می بندم و سعی می کنم مجسمت کنم. اما انگار تو را برای همیشه ازخاطر برده ام. حتی گاهی اسمت را به یاد نمی آورم. ذهنم نه اینکه از کار افتاده باشد. نه. بنظر می رسد با فیلتر کردن گذشته ای که من تمام زندگی ام را درآن جاگذاشته ام به سوی یک فراموشی ناخودآگاه می کشاندم. یک وقت هایی برای یافتن تو چشم می گردانم اینجا… آنجا… همه جا. اما تو نیستی… و انگار که هرگز نبوده ای. از رنج بی تو ماندن خسته ام. از درد بی تو نفس کشیدن.. بی تو از یلدای شب های تنهایی گذشتن و..
خلاصه کتاب:
نگار دختری که با دیدن کیارش بعد از ۱۴ سال، زندگیش و احساساتش دستخوش تغییراتی میشن که هرگز فکرش رو نمی کرده… کیارشی که از بچگی عاشق نگار بوده اما نگار هر گز نمی دونسته و حالا با فهمیدنش….
خلاصه کتاب:
ناهید دختر جوانى است که عاشق مردى مى شود که اختلاف سنى زیادى با او دارد. اما عشق او با همه مخالفت ها و پستى و بلندى ها به سرانجام مى رسد و اکنون پس از دو سال زندگى مشترک...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیین بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.