خلاصه کتاب:
درست در مراسم شب عقد آرش با دختر دایی اش عکس هایی از رابطه پنهانی او با یکی از زنان فامیل پخش میشود زنی که برای همه فامیل ممنوعه ست! بعد از این ماجرا برادر بزرگتر آرش-“پیمان” ازش می خواد از اون دختر جدا بشه تا جلوی این رسوایی بزرگ رو بگیره ولی با مخالفت آرش، او با نقشه هایی خواهر کوچکتر آن زن ممنوعه رو وارد بازی احساسی با خودش می کند…
خلاصه کتاب:
میم مثل مادر داستان اشتباهات و خودخواهی آدم هاست خودخواهی هایی که موجب نابود شدنِ زندگی چندین نفر میشه… یه زندگی بیست و چند ساله، با باورهای بیست و چند ساله در عرض یه روز نابود میشه و این، یه فاجعهی بزرگه…! امیرعلی و یاشار، شاید دو سر اصلی این داستان باشن که زندگیشون طی اتفاقاتی به هم گره میخوره. اما چطور؟!
خلاصه کتاب:
خانزادهای که قرار است با پسر عموی خود، “بزرگ، ازدواج کند اما دل به مردی دیگر سپرده. مردی که حریف بزرگ خان نمیشود و فیروزه به همسری ِ بزرگ خان در میآید اما دست سرنوشت، فیروزه را راهی تهران میکند تا مگر در پایتخت، روی آرام زندگی را تجربه کند. رسیدن او به تهران، مصادف است با ورود متفقین به ایران و حوادثی که یکی پس از دیگری با آنها مواجه میشود…
خلاصه کتاب:
سیاوش، مردی سی و چند ساله و بزرگ شدهی بهزیستی، پلیسی معلق شده از کار و بوکسوری که بعد از سالها تمرین و مدالهای رنگارنگ برای گذران زندگی مجبور به شرکت در مسابقات زیر زمینی ست در مقابل دخترکی ترانه نام قرار می گیره که در ظاهر هزار تفاوت باهم دارند و در باطن شبیه همند.
خلاصه کتاب:
جدال بین احساس و غرور دو نفر، از یک طرف دختری که جسورانه بزرگترین بحرانش رو از سر میگذرونه و در مقابلش مردی که باعث این بحران بوده، مجنون وار دل میبازه و سعی میکنه با بهونه جبران مافات همون بحران، حرف دلش رو به کرسی بنشونه…
خلاصه کتاب:
شب گذشت و طلوع صبح، ندای یک روز جدید رو میداد. صبحی که قرار بود، من به محلهی قدیمیمان بروم و نمیدونستم با دیدن پیادهروها و خیابونهایی که با اون سهیل نامرد قدم میزدم، چه حالی ممکن بود بهم دست بده. اما کاری نمیتونستم بکنم. دستور پدر بود و باید اجرا میشد. صبح زود از خواب بیدار شده بودم و حاضر شدن بیتا رو برای مدرسه تماشا میکردم. حتی دیگه به مدرسه رفتن بیتا هم غبطه نمیخوردم. هیچ حسی به زندگی نداشتم. فقط یه کم تنهایی میخواستم…
خلاصه کتاب:
افرا دختری که کنار خیابون گیتار میزنه و این کار هر روزشه اما تو یکی از این روزها سامیار آقا زاده پولدار که همه ازش حساب میبرن کلی کشته مرده داره با نگاه اول عاشق افرا میشه دستور میده افرا رو تعقیب کنن بالاخره خونشو پیدا می کنه و دقیقا کنار خونش خونه می خره و…
خلاصه کتاب:
حملهی اخیر به آکادمی سنت ولادیمیر تمام جهان مورویها را ویران کرد. بسیاری مردهاند و سرنوشت کسانی که استریگویها با خود بردهاند، بسیار بدتر از آنهاست. خالکوبیای نادر اکنون بر گردن رز نقش بسته است، علامتی که میگوید او آنقدر استریگوی کشته که شمارشان از دستش خارج شده. اما تنها یک قربانی است که اهمیت دارد ... دیمیتری بلیکوف.
خلاصه کتاب:
پدر و مادر سارا تو تصادفی که به شیراز دارن به طرز مشکوکی کشته میشن جسد سوخته پدر و مادرشو کنار اتومبیل سالمشون پیدا می کنن و تنها کلید این مرگ مرموز سهراب برادر ساراس که در اثر اون حادثه دیونه شده و تیمارستان بستریه سارا بعد از اون اتفاق سرد و خشک میشه نه اشکی نه خنده ای نه هیجانی و نه هیچ چیزی…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آیین بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.